بررسی فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

فیلمی که تمام قواعد درام را در برمی گیرد
این پنجمین فیلم هومن سیدی بعد از آفریقا، سیزده، اعترافات ذهن خطرناک من، و خشم و هیاهو در جایگاه فیلمنامه نویس و کارگردان هست.
بی شک فیلم مغزهای کوچک زنگ زده جلو تر از تمامی فیلم های هومن سیدی، بهترین فیلم اوست، چون بر خلاف بعضی از فیلم های قبلی هم فیلمنامه درست و کامل و دقیقی دارد و هم از چهار فیلم قبلی اش کارگردانی منسجم تر ، متوازن تر است و می شود گفت در صحنه هایی حتی درخشان و هماهنگ با قواعد و اصول سینمایی جهان است.

مغزهای کوچک زنگ زده
به خاطر هماهنگی به اندازه و درستی که بین محتوا و فرم فیلم وجود دارد می گویم فیلم مغز های کوچک زنگ زده درام ترین فیلم امسال است. (فیلم در مورد زشتی های یک زندگی نکبت بار در حواشی شهر و جوانی که به دلیل جبر خانواده هر روز بیشتر از قبل به خوی حیوانی نزدیک می شود و از اصل و ماهیت انسان بودن دور، اما بالاخره …) فیلم پرتحرک و خوش ریتم است اما با کمی سردرگمی همراه است چون تا دقیقه سی متوجه نمی شوید که فیلم می خواهد داستان کدام شخصیت را می خواهد روایت کند.
شاید دلیلش بازی ها یا بازیگوشی های هومن سیدی با دوربین باشد، علاقه به قاب بندی ها و رنگ هایی که ممکن است کارگردان را وسوسه کند، دوربینی که روی شانه های پر قدرت پیمان شادمانفرِ هنرمند؛ یکه تازی میکند و می شود گفت از درخشان ترین فیلمبردارانی است که سینما ایران باید بهش افتخار کند.

بعضی ها معتقدند فیلم مغزهای کوچک زنگ زده از فیلم برزیلی (city of god یا شهرخدا) تقلید شده است که من با آن مخالفم، شاید در جاهایی وام دار و تداعی گر این فیلم باشد اما اگر یک فیلم انقدر خوب و درست اقتباس شده باشد ایرادی به آن نیست، هر چند معتقدم حتی اقتباس نشده، چون هومن سیدی ثابت کرده است با فیلمنامه خلاقانه و بدون اقتباس خودش هم فیلمنامه نویس خوب و قابلی است، یا حتی بعضی خانواده فیلم رو نزدیک به خانواده معروف ابد و یک روز می بینند که در نوع خودش به دلیل شرایط یکسان فیلم ها ایراد به حساب نمیاد، فیلم مغزهای کوچک زنگ زده انصافا میزانسن های دشواری دارد که در اوردن اش به شکل درست کار هرکسی نیست ، مثل صحنه تیراندازی یا فرار شخصیت ها از تونل.
در مورد بازی بازیگرها می شود گفت که نوید محمد زاده علی رغم نقش دل نشینی که داشت و استاد در اوردن این تیپ های متعارف است، با آن گریم سنگین، پروتز بالا و پایین دندان، لنزهای مشکی، جای زخم روی پیشونی و دست های چسبیده به بدنش (بدنی که انقباض دارد) اَکت های اضافه سَر که یک جاهایی یادآور بهروز وثوقی در گوزنهاست اما به دلیل اگزجره بودن نقش، گاهی نقش تیپیکال میشد اما در نهایت شخصیتی قابل درک و دوست داشتنی و دل نشینی را داشت، هر چند نوید محمدزاده در هر نقشی قدرتمند عمل می کند.

درخشش فرهاد اصلانی غیر قابل انکار است، هنرمند دوست داشتنی و نجیب و بی ادعا که همیشه چیزی در چنته دارد و مخاطب را دست خالی بیرون از سالن نمیفرست، اصلانی بر خلاف محمد زاده به یک کاراکتر و شخصیت انسجام یافته و درونی شده از طرف بیننده پذیرفته میشود، تیک هایی که روی صورت ورز داده شده و پر از احساس اصلانی به خوبی نشسته است، در یک نقش کاملا خاکستری و حتی تیره تر، نوید پورفرج بازیگر نقش امیر پدیده تازه سینما که در اولین نقش مهمش درخشیده و گریم کمتری از محمد زاده دارد، اما خودش با صورتش به نقش جوون داده است، اینطور که معلوم است آینده ی روشنی دارد، از بازی روان پدر و مادر قصه نباید گذشت که نقطه قابل قبول درک از یک خانواده است.
به نظرم در کنار درام ترین می شود گفت مغز های کوچک زنگ زده بهترین فیلم جشنواره ۹۶ یا بهتر است بگوییم سال ۹۶ هست، هومن سیدی از تمام ابزارهایی که به آن دسترسی داشته به بهترین نحو استفاده کرده است، از رنگ و صدا و موسیقی تا دوربین و خلاقیت های فردی اش، مهمترین اتفاق این فیلم که آن را به ماهیت سینما نزدیک میکند و از قالب تله فیلم و تلویزیون در می آورد دوری از شهر و آپارتمان های شناخته شده و تکراری برای مخاطب هست، چیزی که سلیقه ی شخصی و همیشگی هومن سیدی بعد فیلم آفریقا شده است، قاب های بزرگ و باز، پلان های درست از خشونتی که در طبیعت زشت و منزجر کننده اما بِکر فیلم وجود دارد،
فیلم مغزهای کوچک زنگ زده رگه هایی از کمدی را در بر می گیرد که باعث میشود خشونت و تلخی فیلم قابل تحمل تر بشود، اینکه خشم فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نقطه ضعف بدانیم به نظرم اشتباه است، فیلم باید به اقتضای داستان و هویت و ماهیتی که دارد روایت بشود و به فرمی که باید، برسد.
پس فیلم خشن اما پر از واقعیت هومن سیدی را روی پرده سینما ببینید و با تمام وجود لذت ببرید.